دلنوشته برای همسر عشق به کمال رسیده را به نمایش میگذارد و نمود عاشقانه ای زیبا و آرام به وسعت آسمانها را با خود به همراه دارد
در ادامه دلنوشته ی شاعر بزرگ نیما یوشیج را میخوانیم.|رابطه زناشویی
دلنوشته ی زیبای نیما یوشیج برای همسرش عالیه
بیا! عزیزم!
تا ابد مرا مقهور بدار. برای اینکه انتقام زن را از جنس مرد کشیده باشی قلب مرا محبوس کن.
اگر بتوانم این ستاره ی قشنگ را به چنگ بیاورم سلسله ی پر برف البرز را به میل و سماجت خود از جا حرکت بدهم! اگر بتوانم جریان باد را از وسط ابرها ممانعت کنم آنوقت میتوانم به قلبم تسلط داشته این سرنوشت را که طبیعت برایم تعیین کرده است تغییر بدهم ولی قدرت انسان به عکس خیالاتش محدود است. من همیشه از مقابل گلها مثل نسیم های مشوش عبور کرده ام. قدرت نداشته ام آنهارا بلرزانم. در دل شبها مثل مهتاب بر آنها تابیده ام. نخواستم وجاهت آسمانی آنها پنهان بماند. کدام یک از این گلها می توانند در دامن خودشان یک پرنده غریب را پناه بدهند؟من آشیانه ام را،قلبم را، روی دستش میگذارم . کی میتواند ابرهای تیره را بشکافد،ظلمت هارا برطرف کند و ناجورترین قلب هارا نجات بدهد؟
عالیه،تو! تو میتوانی
میدانی کدام ابرها کدام ظلمتها؟
شبهای درازی بوده اند که شاعر برای گل موهمی که هنوز اورا نمیشناخت خیالبافی میکرده است.ابرها موانعی بوده اند که مطلوبش را از نظرش دور میکرده اند.
آن گل تو بودی، تو هستی، تو خواهی بود.
چقدر محبوبیت و مناعت تورا دوست میدارم. گل محجوب قشنگ من.
نیما یوشیج
8اردیبهشت1305